نیمروزِ من!لاله ای خونین جگر بوَد
فروغ از لندن فروغ از لندن



 

              *******

بشکسته اند قامتِ دلدار عید را

رنجورکرده مونس وغمخوارعیدرا

بَستن به تیر،نوده نهالان هرطرف

آتش گرفته سرو سپیدارِ عید را

بُبریده اند غنچه ای نشکفته هرکُجا

پَرپَر نموده اند،گل و گلزارِ عید را

نیمروزِ من !لاله ای خونین جگربود

درخون گرفته روزه وافطاروعید را

ماتم بوَدبکوچه وپس کوچه های آن

ازخون حِناست،هردَرو دیوارِعید را

تبریک گفت،طفلِ پدر مرده ای یتیم

مادرچو کُشت،کودکِ غم دارِعید را

افزوده شد به دردِ یتیمان هزار بار

درخون که شاند؟مادرِغم دارِعید را

لعنت بدُشمنان خدا و رَسُول بِگو

این قاتلان جاهل و خونبارِعید را

یارب بَحق کُنّ فَیَّکُونِ کلامِ خویش

نا بود ساز دُشمن و بدکارِ عید را

خواهم زِبارگاه تو ای خالق جهان

بخشا شهیدو سرورو سردارِعید را

عرضِ فروغِ عاصی بدرگاه کن قبول

برچین گلیمِ ظُلم و ستمگارِ عید را

         17/8/2012

باتقدیم احترام  

 


August 19th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان